علل بی علائقی جوانان به امور مذهبی
راستی چرا در میان نوجوانان و جوانان برخی آنچنان که باید، به نماز اهمیت نمی دهند و یا اینکه چرا بعضی از آنان ارتباط چندانی با نماز ندارند و یا عدهای از نوجوانان و جوانان در حالیکه از خانواده مذهبی و مسلمان هستند نماز نمی خوانند؟
این سئوالی است که ما بدنبال علل و عوامل و پاسخ صحیح آن بوده نخست سعی داریم که عوامل آن را شناسایی نموده سپس راه حلها را ارائه دهیم. موضوع مزبور بعنوان یک سئوال و موضوع تحقیق در میان عده کثیری از دانش آموزان دبیرستانی، دانش پژوهان مراکز پیش دانشگاهی و دانشجویان مطرح گردید تا بدون هیچ حدس و گمانی از طرف نگارنده علل را از بیان خودشان جویا شویم که در این صورت قضیه از ظن و گمان خارج و به واقعیت عینی نزدیکتر گردد. آنان در این نظر سنجی علل و عواملی را برشمرده اند که بسیار جالب توجه است. لازم به ذکر است که برخی از این علل از درصد بالایی برخوردار بوده که اکثریت آن را بیان داشته اند و بعضی دیگر در حدّ متوسط و ضعیف مطرح شده اند. ما به ترتیب اهمیت، آن عوامل و علل را بر می شماریم سپس نحوه از بین بردن آنها و یا راه حلها را با استمداد از آیات و روایات با بضاعت اندک علمی ارائه خواهیم داد. محیط خانواده و بی توجهی والدین
بی توجه بودن یا کم توجهی پدر و مادر یا مربی خانواده نسبت به فرزندان در محیط خانه و سطحی نگری آنان در ابتدای نوجوانی فرزندان و یا احیاناً بی مبالاتی اعضای خانواده نسبت به مسائل دینی خصوصاً فریضه نماز تأثیر بسزائی در تربیت فرزندان بجای می گذارد. بعنوان مثال فرزند اگر در خانه ای رشد نماید که در آن خانه کسی به نماز اهمیت ندهد و یا در قبال مسائل دینی خود را مسئول ندانند و یا خود اهل نماز باشند ولی فرزند خانواده را تحریض و تشویق به نماز ننمایند قطعاً فرزند آن خانواده اهل نماز و عبادت نخواهد شد البته شاید در آینده بر اثر عوامل دیگر به نماز روی آورد که این احتمال ضعیفی است. نوجوانی نوشته بود که چگونه از من انتظار نماز خواندن برود در حالیکه در خانه ما هیچ یک اهل نماز نیستند و دیگری بیان کرد که توقع نماز خواندن از کسی که هیچ یک از اعضای خانواده اش اهل نماز نباشند. توقع بی جایی است. اینگونه از خانواده ها که فرزندانشان تمایل و گرایش چندانی به مسائل عبادی از خود نشان نمی دهند بر دو قسمند: یک گروه خانواده هایی هستند که والدین و مربیان آنان به نماز اهمیت نمی دهند و طبعاً فرزندانشان از آنان تقلید می کنند. این دسته از خانواده ها اگر چه محدودند ولی وجودشان قابل انکار نیست. فردی نقل می کرد ما چند نفر برای مهمانی به منزل کسی رفتیم بیشتر یا همه دوستان وضو ساختیم که نماز بخوانیم سراغ مهر نماز از صاحب خانه گرفتیم در جواب به ما گفت یک مُهر در خانه داریم که گاهی من با آن نماز می خوانم و گاهی خانمم. دسته دیگر خانواده هایی می باشند که خود دیندار و اهل عبادتند و لیکن نسبت به فرزندان خود در این امر هیچ وقعی نمی نهند. نماز خود را می خوانند و روزه شان را می گیرند امّا از اینکه فرزندان به مسائل دینی پای بند باشند یا نه برای آنها یکسان است. هرگز از فرزندان بعنوان پدر و مادر نمی خواهند که نمازش را بخواند و یا روزه اش را بگیرد. هیچ مسئولیتی را در قبال آنان احساس نمی کنند. گویا او همه چیز را می فهمد و باید با همان فهم خود عمل کند و یا همه اعمال او را حتی بعد از سن تکلیف با بچه بودن توجیه می کنند. بسیار روشن و مسلّم است که چنین فرزندی بزودی به عبادت تن در نخواهد داد. کانون خانواده مهمترین عامل دراین زمینه محسوب می شود چون کانونی که جوان در آن رشد یافته کانون بی تفاوتی بوده است و هرگز کسی از طریق محبت و تشویق و یا از راه قهر و تهدید او را به امور عبادی و ادار نکرده و یا از او نخواسته است. چه بسا این جوان نسبت به سایر امور زندگی فردی سر به زیر و تسلیم پذیر و با شخصیتی از دیدگاه خانواده باشد و لیکن اهل نماز و دیانت نیست. این بدان جهت است که والدین در آن امور تأکید داشته امّا در امور دینی اصراری به خرج نداده اند. و اگر در بُعد دینی توجه داشتند قطعاً خللی در او مشاهده نمی کردند. عدم آگاهی و بینش کافی از فریضه نماز
عالم نبودن به محتوای نماز، درک پایین و بسیار اندک نسبت به تأثیر آن، عدم توجه به جایگاه نماز در اسلام، نداشتن انگیزه و هدف در اقامه و برپایی آن، آشنا نبودن به اسرار و فلسفه نماز و درخواست امور مادی از خدا و عدم دست یابی به آن یکی از عواملی است که جوانان را از این فریضه الهی دور نگه داشته است. در گفته ها و نوشته های بسیاری از آنان این نکته جلب توجه می کرد که ما نمی دانیم برای چه باید نماز خواند. اگر نماز نخوانیم چه می شود. با ترک نماز چه چیزی را از دست خواهیم داد و ظاهراً مشاهده می شود آنان که نماز را برپا می دارند با کسانی که تارک نمازند فرقی نمی کنند. اگر نماز باید در زندگی افراد مؤثر واقع شود پس چرا این اثر ملموس نیست و چرا این مرزبندی را عملاً ما نمی بینیم؟ مگر خدا به دو رکعت نماز ما محتاج است؟ جوان باید قلبش پاک باشد، انسان باید با دوستان و همسایگان و نزدیکان و همنوعان خود رفتار شایسته ای داشته باشد. خدا اینها را از ما خواسته است. نه اینکه نماز بخوانیم و در عین حال صدها عمل ناشایست را مرتکب شویم. اصل این است که ما انسان خوبی باشیم حال چه قائم به نماز باشیم یا تارک آن. پس ملاک انسان خوب بودن، نماز خواندن نیست بلکه دل و قلبی پاک داشتن است. همه این گفته ها حاکی از آن است که شناخت لازم و آگاهی کافی از فضائل نماز و جایگاه آن در اسلام برای کثیری از نوجوانان و جوانان حاصل نشده است. سستی و تنبلی
بعد از دو عامل مذکور، علت دیگری که در ترک یا بی توجهی به نماز بیان شده است عنصر و عامل تنبلی است. غالباً نوجوانان و جوانان به آسانی تن به فعالیت نمی دهند مگر در اموری که بیشتر جنبه احساسی و هیجانی داشته و یا در اموری که با انگیزه و شناخت قبلی همراه باشد. برای فردی که چند سال است به سن تکلیف رسیده قدری مشکل است در هوای سرد زمستان آستین خود را بالا زند و با آب سرد وضو بگیرد و یا کفش و پوتین را از پایش در آورد و مسح نماید به همین خاطر گاهی از نماز خواندن طفره می رود و یا برای او دشوار است که از خواب نوشین صبح گاهی بزند و نمازش را بخواند و... . هر چند که برخی از نوجوانان و جوانان این عامل را در موضوع مورد بحث مهم شمرده اند و لیکن به نظر می رسد که این علت نمی تواند بعنوان یک عامل مستقل و بلکه یک علت به حساب آید چون بعداً خواهیم گفت که تنبلی خود معلول علل دیگری می باشد. مجالست و همنشینی با دوستان ناباب
بدیهی است که نقش بسیار مهم دوستان در شکل دهی شخصیت انسانی خصوصاً در سنین نوجوانی و جوانی را نباید نادیده انگاشت. دوستان شایسته و خوب در سوق دادن انسان به سوی سعادت و کمال مؤثرند و دوستان ناشایست در انحراف آدمی به سمت ناهنجاریهای اخلاقی. چه بسا جوانانی که در مسائل دینی علاقمند و به دینداری خود راغبند و لیکن در محیطهای مختلف از قبیل محلهایی که در آن زندگی می کنند یا محیط کار و تحصیل که در آن ساعاتی از عمر را سپری می سازند با افرادی آشنایی شوند که به تدریج او را در دام بی دینی و لا ابالی گری گرفتار می کنند.
فساد اخلاقی
برخی از جوانان در علت دوری از نماز و تعالیم دینی و مذهبی، مفاسد اخلاقی را بسیار مؤثر می دانند. البته این عامل در خانواده ها و محیطهای مختلف دارای شدت و ضعف می باشد و در بروز و ظهور آن می توان عللی را بر شمرد که هر کدام از آن عوامل به تنهایی می تواند در ایجاد آن و انحراف شخص کافی باشد. عواملی چون خواندن و مطالعه نوشته های تحریک آمیز در مکتوبات و مقالات خصوصاً اگر با نثر روان یا بصورت نظم بوده باشد، تصاویر و عکسهای مبتذل در بیرون از خانواده و نیز بد حجابی یا بی حجابی برخی از اعضای فامیلی در مراسم جشن و سرور و عدم رعایت موازین شرعی و سنّتهای غلط حاکم بر برخی از خانواده ها در درون خانواده می توانند در بروز مفاسد اخلاقی اشخاص خصوصاً جوانان تأثیر زیادی داشته باشند. کم نیستند جوانانی که با ایجاد و مهیا بودن چنین زمینه هایی غسل بر آنها واجب گردیده و آن اراده و تصمیم راسخ را ندارند که در داخل وقت خود را تطهیر نموده و نماز را بپا دارند و یا اگر در خارج وقت خود را پاک کرده اند قضای نماز را بجا آورند چنانچه برخی صراحتاً گفته اند که نگاه به این تصاویر و صحنه ها، مقدمه و زمینه خود ارضایی و مفاسد دیگر اخلاقی است. مزاحم دانستن نماز برای کارهای شخصی
برخی چون در وقت نماز مشغول کارها و اعمال شخصی خود هستند فرصت اینکه نماز را در اوّل وقت آن اقامه کنند ندارند و وقتی که فرصتهای اوّلیه برای اقامه و برپایی نماز از دست برود تدریجاً بعد از استراحت چون دوباره مشغول فعالیت می شوند اقامه نماز را مانعی برای انجام کارهای خود می دانند. البته خواهیم گفت که این عامل به بهانه شبیه تر است تا یک علت برای ترک یا بی توجهی به نماز. تکبر و غرور
عامل دیگری که در ترک نماز و سایر فرایض عبادی می تواند مؤثر باشد غرور جوانی و تکبر و بزرگ منشی برخی از افراد است. صفت غرور از پست ترین اوصاف انسانی است که شاید بتوان گفت منشأ تمام گناهان و معاصی می گردد. هرگاه این خصلت در کسی پا بگیرد و استقرار یابد فرد را به مهلکه های بزرگی می کشاند با متصف شدن به این صفت فرد چنین می پندارد که اگر در مقابل خدای خود سجده کند کوچک می گردد بنابر این برای اینکه بزرگی و غرورش محفوظ بماند در مقابل هیچ کس نباید سر تعظیم فرود آورد ولو در مقابل خداوند متعال. فلذا این خیالبافی شاعرانه و تصورات جاهلانه او را از همه اوامر متعبدانه دور ساخته و مانعش می شود که او در مسیر سعادت خویش گام بردارد. این همان وصفی است که وقتی در ابلیس ظاهر و آشکار شد در مقابل دستور صریح خداوند سرباز زد و حاضر نشد امر الهی را در سجده بر آدم امتثال نماید.
واگذاری امور به آینده ( تسویف)
برخی از جوانان با توجه به اینکه چند سالی است که وارد سن تکلیف شده و در مقابل تعالیم و دستورات دین مکلف می باشند و بر آنها واجب است که به احکام دینی گردن نهند ولی با این توجیهات که ما هنوز جوانیم و تازه اوایل عمر ماست و بهانه هایی از این قبیل اعمال دینی را ترک می کنند. جوان در بسیاری از مواقع نماز نخواندن خود را این چنین توجیه می کند که من بعداً می خوانم و یا قضای آن را بجا می آورم. عمر طولانی در پیش است پس می توان اعمالی که امروز از من ترک می شود در سنین پیری و زمان بیکاری انجام داد و یا توبه کرد. بنابر این عملی که در آینده قابل جبران باشد و از طرفی مغفرت و بخشش الهی آن را شامل گردد جای نگرانی نیست. ضعف اعتقادی
عامل دیگری که در روحیه جوانان می تواند تأثیر زیادی را بگذارد باورهای دینی و تقویت روحیات مذهبی است که بخش عمده این مسئولیت بر عهده مبلغان دینی می باشد. امروزه بخش عظیمی از جوانان که بهترین و مهمترین، قشر جامعه محسوب می شوند از ضعف اعتقادی رنج می برند. در کتب درسی خوانده اند که خدا و قیامتی هست و مسائل دینی تا حدودی به آنان گفته شده و لیکن به باور و یقین نرسیده است. اصول اعتقادی را بصورت مستدل و متقن فرا نگرفته بلکه اصول را چون فروع مقلدانه باور دارد. تعالیم دین را با انگیزه و اعتقاد انجام نمی دهد و بیش از آنکه با درایت و بینش همراه باشد با احساس و عاطفه با امور دینی برخورددارد. این ضعف درعقیده و عدم استواری آن برپایه منطق موجب می گردد که جوان به مسائل دینی آن اهمیت خاص را قائل نباشد و یا پای بندی کامل به تعالیم دینی را نداشته باشد. به همین جهت بسیار دیده می شود که بعضی از افراد، نماز خواندشان موسمی و فصلی است. مثلاً در فصل خاصی مثل ماه مبارک رمضان یا ایام ماه محرم و صفر، نمازشان را می خوانند و بقیه ماههای سال را با نماز وداع می گویند. و یا بعضی فقط به چند تا از نمازهای واجب عمل می کنند و نماز صبح را اصلاَ نمی خوانند. این نیست مگر از ضعف اعتقادی فرد. و تا این ضعف جبران نگردد، مشکل فوق قابل حل نخواهد بود. 1- محیط خانواده و بی توجهی والدین 2- عدم آگاهی و بینش کافی از فریضه نماز 3 ـ سستی و تنبلی
4-ـ مجالست با دوستان ناباب 5 ـ فساد اخلاقی 6 ـ تزاحم نماز با کارهای شخصی 7 ـ غرور و تکبّر
8 ـ واگذار کردن کار به آینده( تسویف) 9 ـ ضعف اعتقادی
برخی از راهکارهای تشویق و ترغیب جوانان به نماز
1- نقش خانواده در تربیت فرزندان:کانون خانواده اولین و بهترین مدرسه ای است که نسلهای جوامع بشری از آنجا رشد می یابند بنابر این اگر والدین یا مربیان خانواده افراد مدیر و با مسئولیتی باشند قطعاً کانون خانواده محیط سالمی برای تعالی و رشد افراد آن خانواده خواهد بود و بالعکس اگر مربی خانواده انسان غیر مسئول و بی قید و شرطی باشد قطعاً افرادی که از آن خانه وارد اجتماع می شوند انسانهای مفیدی برای اجتماع نخواهند بود و به همین خاطر دین مسئولیت سنگین و خطیری را برعهده خانواده گذاشته و ادب و تربیت فرزند را بعنوان بهترین عمل صالح وارثی ماندگار یاد کرده است. در نصوص وروایات که از ائمّه معصومین(علیهم السلام) و رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم)به ما رسیده بخش عمده ای از آن را احادیث اخلاقی و تربیتی تشکیل می دهد که در اینجا به مناسبت موضوع به چند حدیث اشاره می شود. علی(علیه السلام) در نامه ای خطاب به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبی(علیه السلام)می فرمایند: فَبادَرْتُکَ بالادبِ قَبْلَ اَنْ یقْسُوَ قَلْبُکَ وَیشْتَغِلَ لبُّکَ. فرزند عزیز در راه ادب آموزی تو از فرصت استفاده کردم و قبل از آنکه دل کودکانه ات سخت شود و عقلت به اندیشه های دیگری مشغول گردد به تربیت تو مبادرت نمودم و وظیفه پدری خود را انجام دادم»25 و نیز از امام صادق(علیه السلام) در روایتی چنین آمده است که فرمودند : انَّ خیرَ ما ورّث الآباءُ لابنائهم الأدبُ لا المال. «بهترین ارثی که پدران برای فرزندان خود باقی می گذارند ادب و تربیت صحیح است نه ثروت و مال»26. همه اهتمام امامان معصوم(علیهم السلام) بر این امر مبتنی است که پدر و مادر را در خانواده افراد با مسئولیت بار آورند تا حدی که بی مبالاتی و کم توجهی والدین را نسبت به امور فرزندان و اعضای خانواده از گناهان و معاصی کبیره بشمار آورده اند. امام سجاد(علیه السلام) می فرمایند: «وامّا حقّ ولدک فان تعلم انّه منک ومضاف إلیک فی عاجل الدّنیا بخیره وتسرّه وانّک مسئولٌ عمّا ولّیته به من حسن الأدب والدلالة علی ربّه عزّ وجلّ والمعونة له علی طاعته فاعمل فی امره عمل من یعلم انّه مثابٌ علی الاحسان إلیه معاقبٌ علی الاسائة إلیه .
وامّا حقّ فرزندت به تو این است که بدانی او از تو بوجود آمده و در نیک و بد زندگی وابسته به تو است و همانا تو در سرپرستی وی، مسئول ادب و تربیت صحیح او هستی و تو مسئولی که او را به سوی خداوند بزرگ راهنمایی نمایی و در اطاعت از پروردگارش یاریش نمایی باید رفتار تو در تربیت فرزندت توأم با احساس مسئولیت باشد، رفتار کسی که بداند در حُسن تربیت فرزندداری اجر و ثواب و در سوء رفتارش مستحق کیفر و عقاب است»27. این مسأله تا آنجا نزد ائمّه(علیهم السلام) اهمیت پیدا می کند که در حالات عرفانی ادعیه از خداوند استمداد و یاری می خواستند چنانچه امام سجاد(علیه السلام) در مقابل پروردگارش این چنین دعا می کنند که: واعنّی علی تربیتهم وتادیبهم وبرّهم. «بارخدایا مرا در تربیت و ادب و نیکوکاری فرزندانم یاری و مدد فرما»28. در ادبیات فارسی که سرشار از فرهنگ غنی دینی است و شاید بتوان گفت که غنای ادب فارسی و نفوذ کلام ادیبان ما از مایه و مواد روائی است نثر و نظمهای فراوانی در این باره وارد شده است. اُدبای مسلمان که توجه خاص و ویژه ای در مسائل فرهنگی داشته و برای ارتقاء فرهنگی جامعه از هیچ کوششی دریغ نداشتند این نکته را همیشه متذکر می شدند. سعدی که حکایات او در بوستان جهات تربیتی خوبی را دربردارد در این باب چنین سروده است: چو خواهی که نامت بماند بجای پسر را خردمندی آموز و رای
که گر عقل و طبعش نباشد بسی بمیری و از تو نماند کسی
بسا روزگار را که سختی برد پسر چون پدر نازکش پرورد
خردمند و پرهیزگارش برآر گرش دوست داری بنازش مدار
شبیه همین شعر سعدی را شعرای عرب در ادبیات خود دارند. احمد شوقی از شاعران معروف و مشهور مصری است او میگوید: «یتیم کسی نیست که والدینش او را از غم زندگی رها کرده و او را ذلیل و خوار گذاشته باشند بلکه یتیم کسی است که برای او مادری باشد که بیقید و بند باشد و یا پدری که مشغول مسائل دنیایی»29. این است نقش تربیتی خانواده که تأثیر ویژه ای دارد و لیکن از این نکته نباید غافل بود که برخی از جوانان با تحصیل علم به حدّی از تأمل و دور اندیشی می رسند که به واسطه مشورت با مشاوران و مربیان متدّین و دلسوز و یا دوستان آگاه و متعهد، رفتار و آداب خانوادگی خویش را اصلاح نموده و به سمت کمال و سعادت انسانی خویش گامهای بلندی را برمی دارند و در حقیقت خود را از یتیمی به بلوغ می رسانند و این گروه از جوانان جزء کسانی هستند که پدر و مادر مورد عاق آنان واقع می شوند. 2- عدم آگاهی از فریضه نماز:چنانچه گفته شد بسیاری از قصور و کوتاهی های افراد در مسائل دینی بخاطر عدم آگاهی کافی و معرفت لازم از مبانی دینی است. بدیهی است که تلاش و کوشش در هر عملی منوط به وجود انگیزه ای است که قبل از انجام عمل در فرد ایجاد شده است و هیچ انگیزه ای بدست نمی آید مگر با علم و آگاهی و پر واضح است که هر چه قدر آگاهی انسان در آن عمل بیشتر باشد با رغبت و تمایل بیشتری بدنبال آن می رود و قدرت و توانایی اش در آن کار شدت می یابد. باور ما این است که اگر جوانان ما نسبت به نماز و یا سایر فرائض و تعالیم دین اطلاع دقیق و کافی را داشته باشند و از برکات و فضائل و آثار و نتایج آن مطلع باشند هرگز حاضر نمی شوند که چیزی را جایگزین آن سازند. وقتی یک جوان مسلمان درک کند و یقین نماید که نماز پایه محکم و استوار دین اوست، نماز ملاک اصلی تمایز کفار با اوست، نماز مایه آرامش روح اوست، نماز اولین گام مسلمانی است، نماز تخلیه همه آلودگی ها و پلیدی ها و دوای همه امراض و دردهای درونی و باعث سبکی و سکینت و آرامش قلبی او و لحظه گفتگوی او با محبوب و معبود او و نماز همه دین اوست و نیز صدها آثار مثبت روحی و روانی در آن گنجانیده شده چگونه راضی خواهد شد که آن را با امور دیگر معاوضه نماید. بنظر می رسد که عمده ترین مشکل ما این است که در باب نماز از دو امر غفلت کرده ایم یکی از اهمیت نماز در اسلام و جایگاه رفیع آن در دین و دیگری از آثار و اسرار آن که شاید همین امر یعنی آثار و اسرار مهمی که در نماز نهفته است آن جایگاه مهم را برایش در دین ایجاد کرده است. اگر از این دو امر در نماز به مقدار کافی بینش حاصل شود هیچ انسان عاقلی آن را در زندگی و حیات خویش ترک نخواهد کرد چون کدام انسان عاقل است که سعادت خویش را با شقاوت و نیکبختی را با تیره روزی مبادله نماید. 3- سستی و تنبلی:برای حل این معضل که بیشتر جنبه فردی و خصوصی دارد نخست باید عوامل پیدایش آن را جستجو نمود سپس در رفع و حلّ آن کوشید. دانشمندان علوم روانشناسی تنبلی را معلول یک سری عوامل و علل می دانند و در واقع معتقدند که تنبلی مانند بی دقّتی خود به خود وجود ندارد بلکه سستی و تنبلی فقط نشانه یک اختلال یابی میلی است که باید علّت آن را جستجو کرد. روانشناسان علل تنبلی را به سه دسته تقسیم بندی نمودهاند. علل جسمانی، علل تربیتی و علل عاطفی. علل جسمانی تنبلی را دائمی نمی دانند بلکه موقتی است مثل خستگی که امری است مقطعی و موقت. این علل ممکن است از محیط خانوادگی یا اجتماعی نامساعد بوجود آید. مثل فقر مادی، کم غذایی، عدم رعایت بهداشت، والدین نالایق و ناتوان که غالباً در خانه یا مدرسه آنها را هدف سرزنش هایی قرارداده اند که معمولاً نصیب آدمهای تنبل می شد. تجربه نشان می دهد که اکثر تنبلها به علل عاطفی یا منشی تنبل هستند یعنی از لحاظ جسمی سالم و دارای هوش کافی می باشند امّا کار خواسته شده از آنها متناسب با ذوق و نیازهای آنان نیست و در واقع این نوع از تنبلها ناتوان از فعالیت نیستند30 یعنی در حقیقت تنبلی یک مرض نیست بلکه نداشتن یک انگیزه و علاقه درونی است که آن عامل درونی در فعالیت و عدم فعالیت جسم ظاهر می گردد. یکی از روانشناسان چنین می گوید: «در عمق هر فعالیتی یک گرایش درونی عاطفی وجوددارد و در غیر این صورت به امتناع و تنبلی تبدیل می شود. در حقیقت می توان گفت که تنبلی اساساً فقدان علاقه است این عدم علاقه سبب انزجار او از کار خواسته شده می گردد»31. عدم علاقه و نبودن انگیزه را حاکی از یک سری اختلالات عاطفی می دانند مثل اضطراب، تناقض، احساس حقارت، عدم اعتماد به نفس، حسادت، ترس از سرکوفتها و تنبیهات، خیالپروری، تهدید عاطفی در برابر پدر و مادر و ضعف، همه دلایلی هستند که ممکن است سبب تنبلی آشکار شوند. و گاهی این نوع تنبلی فقط در برابر یک کار است مثل تنبلی در درس خواندن یا مطالعه کردن و یا بازی کردن و غیره. مهمترین تدبیری که باید اندیشید این است که مربیان و والدین درباره فردی که تنبلی او نتیجه بی علاقگی و بی دقّتی است او را کمک کنند تا کشمکش روانی و درونی خود را جستجو نماید که فعالیت او را تضمین کند32. یعنی آن شناخت و انگیزه را در او ایجاد کنند به جای آنکه او را مجبور به عملی نمایند.