زن در قرآن در دانشنامه سایت جدید زن در اسلام در دانشنامه سایت جدید
نوع دستورهایى که اسلام به زن ومرد مىدهد، در عین حال که یک راه مشترکى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمىدارد، وقتى احترام به پدر ومادر را بازگو مىکند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح مىکند. قرآن کریم مىفرماید:
اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما (1)
اگر یکى از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها حتى «اوف» مگو وبه آنها پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى.
ودر بخشى دیگر مىفرماید: ما سفارش کردیم به انسان که احسان را نسبتبه پدر و مادر فراموش نکند:
و وصینا الانسان بوالدیه احسانا (2)
وانسان را نسبتبه پدر ومادرش به احسان سفارش کردیم.
و قضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا (3)
پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید وبه پدر ومادر خود احسان کنید. ودر جاى دیگر احسان به پدر ومادر را در کنار عبادت حق یاد مىکند:
ان اشکر لی و لوالدیک (4)
شکر گزار من وپدر ومادرت باش.
اما با همه این تجلیلهاى مشترک، وقتى مىخواهد از زحمات پدر ومادر یاد کند، از زحمت مادر سخن مىگوید، نه از زحمت پدر، آنجا که مىفرماید:
و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا (5)
زحمات سى ماهه مادر را مىشمارد، که: دوران باردارى، زایمان، ودوران شیرخوراگى براى مادر دشوار است. وهمه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذکر مىکند. قرآن کریم به هنگام یادآورى زحمات حتى اشارهاى هم به این موضوع ندارد که: پدر زحمت کشیده است.
بنابراین، آیات قرآن که در مورد حق شناسى از والدین آمده استبر دو قسم است: یک قسم حق شناسى مشترک پدر ومادر را بیان مىکند وقسم دیگر، آیاتى است که مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصى بیان مىکند فقط براى بیان وظیفه است، نظیر:
و على المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف (6)
خوراک وپوشاک مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.
ولیکن هنگامى که سخن از تجلیل وبیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذکر مىکند.
پىنوشتها:
1. اسراء، 23.
2. احقاف، 15.
3. اسراء، 23.
4. لقمان، 14.
5. احقاف، 15.
6. بقره، 233.
قرآن از نظر محتوا، مىفرماید: کمالات انسانى، در مبدا شناسى، معاد شناسى، و وحى ورسالتشناسى است، یعنى کمال، در داشتن جهان بینىالهى است، به این معنا که: جهان، آغازى دارد به نام «خدا واسماء حسناى او» وانجامى دارد به نام «معاد» وقیامت ودوزخ وبهشت و... وبین این آغاز وانجام، «صراط مستقیمى» است. که مساله وحى ونبوت در این صراط مستقیم است.
چون در متن جهان بیش از مبدا ومعاد ورابطه بین مبدا ومعاد چیزى نیست، لذا اصول دین هم بیش از سه اصل نیست، اول، مبدا شناسى; دوم، معادشناسى; سوم، پیامبرشناسى، واین جمله که از امیرالمؤمنین... نقل شده است:
«رحم الله امرء عرف من این و فى این و الى این»
خداى رحمت کند کسى را که بداند از کجا ودر کجا وبه کجاست.
گفتهاند ناظر به این سه اصل دینى است، ودر فهمیدن این سه اصل ذکورت وانوثتشرط نیست، یعنى نه مذکر بودن شرط است ونه مؤنثبودن مانع. انبیا هم که انسانها را به این سه اصل دعوت نمودهاند نه دعوتنامهاى براى خصوص مردها فرستادهاند ونه زنها را از شرکت در این مراسم محروم داشتهاند.
وقتى قرآن کریم از زبان پیامبر اکرم صلى الله علیه واله فرماید:
ادعو الى الله على بصیرة انا و من اتبعنی (1)
من وهر که از من پیروى کرد دعوت مىکنیم به سوى خدا واز روى بصیرت.
این دعوت، شامل همه انسانهاست، واگر پیامبرى دعوتنامه براى یک مرد به عنوان زمامدار یک کشور مىنویسد، پیامبر دیگرى هم دعوتنامه براى یک زن به عنوان زمامدار یک کشور مىنویسد. اگر رسول خداصلى الله علیه و اله زمامداران مرد را به اسلام دعوت کرد، سلیمانسلام الله علیه هم زمامدار زن را به اسلام فراخواند، هم دعوتها عاماند وهم مدعوها، وهیچ اختصاصى در بین نیست.
گرچه ذات اقدس اله درباره کیفر اعمال، مىفرماید:
کل امرء بما کسب رهین (2)
هرکس در گرو کسب وکار خود است.
اما این «امرء» در مقابل «امرئه» نیست، بلکه فرهنگ محاوره این است که از انسان به عنوان «مردم» یاد شود، نه به عنوان مرد در مقابل زن. وقتى زن ومرد در صحنه انقلاب حضور پیدا کردند، مىگویند: مردم ایران، انقلاب کردند ویا اگر زن ومرد نسبتبه یک مطلبى سؤال دارند گفته مىشود «مردم» چنین مىگویند، این مردم یعنى «توده ناس» نه این که مرد در مقابل زن باشد. بنابراین، در این آیه که مىفرماید:
کل امرء بما کسب رهین یعنى، هر مردى در برابر کسب خود مرهون است ودرگرو کار خود است، منظور مرد در مقابل زن نیست، چه این که همین معنا را در آیهاى دیگر با تعبیر «نفس» بیان مىکند ومىفرماید:
کل نفس بما کسبت رهینة (3)
هر نفسى گروگان کارى است که انجام داده است.
یعنى، هر جانى خواه مرد و خواه زن در برابر کسبش مرهون است. و گاهى تعبیر به «انسان» دارد و مىفرماید:
لیس للانسان الا ما سعى و ان سعیه سوف یرى ثم یجزیه الجزاء الاوفى (4)
نیستبراى انسان جز آنچه تلاش نموده است، ونتیجه تلاش خود را به زودى مىبیند، سپس هرچه تمامتر پاداش داده مىشود.
بنابراین، مساله جزا وجریان معاد اختصاص به گروه خاص ندارد، وچون معاد بازگشتبه همان مبدا است، لذا هر انسانى در برابر کار خود مسؤول است ودر اینجا زن ومرد دخیل نیست، در مبدا شناسى وتقرب به مبدا هم همچنین. اینها تعبیرات معنوى قرآن کریم است.
پىنوشتها:
1. یوسف، 108.
2. طور، 21.
3. مدثر، 38.
4. نجم، 40 -39.
در کانون گفتمان قرآنی سؤال شده است که سبب نصف بودن دیه زن نسبت به مرد چیست و به او پاسخ داده شده است که چون خرجی زن به عهده مرد است. این سخن در خور نقد است که اصل سخن و نقد آن را
[QUOTE=از قرآن بپرس;77]پاسخ : قبل از هر چیز لازم به ذکر است که ، آنچه حقیقت انسان را تشکیل مى دهد قلب و روح انسانى است از دیدگاه قرآن زن و مرد از نفس واحده هستند . «یأیّها النّاس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس وحدة و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً کثیراً و نساء» (نساء/1) ، بنابراین مایه اصلى زن و مرد یکى بوده و هیچ یک بر دیگرى ترجیح ندارد ، به بیان قرآن هر دو مکمل و نیازمند هم هستند . «و من ءَایتِهِ أن خلق لکم من أنفسکم أزوجاً لتسکنوا إلیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فى ذلک لأَیت لقوم یتفکرون » (روم /21)عمده تفاوتهایى را که مى توان در نظر گرفت ، عبارتند از: تفاوتهاى روحى روانى ، که خداوند زن را با عاطفه تر و مرد را عقلانى تر خلق کرده که هر دو در کنار هم مکمل هم هستند; و تفاوتهاى جسمانى; مذکر و مؤنث بودن - ، اما در مسایل ارزشى قرآن هر دو را یکسان دانسته و ملاک برترى و ترجیح را تقواى بیشتر انسان قرار مى دهد ، چه زن باشد چه مرد . «یأیها الناس إنّا خلقنـکم من ذکر و انثى و جعلنـکم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عنداللّه أتقئکم ان اللّه علیم خبیر» . (حجرات /13)خداوند در مورد اعمال ، با مکلفین یکسان برخورد مى کند . «انى لا اضیع عمل عـمل منکم من ذکر او انثى بعضکم من بعض .. .» (آل عمران /195) ، نزد خداوند عمل صالح ملاک است ، از هر کس که باشد «من عمل صـلحاً من ذکرا و انثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیوة طیبة و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون » (نحل /97) ، بنابراین اینجا باید میان مسایل حقوقى و ارزشى فرق گذاشت ، چرا که قرآن در مسایل ارزشى زن و مرد را یکسان دانسته ، چون انسانیت آنها مورد نظر است ; اگر مى بینیم قرآن در جایى از مردان شایسته سخن مى گوید ، (شخصیتى همچون لقمان حکیم ; لقمان /12) ، در جایى دیگر از زنان شایسته نیز نام مى برد . (مثل : همسر فرعون ، 11/تحریم و حضرت مریم ; 43/آل عمران و.. .) و در این زمینه قرآن همچنان که همه حقایق را بیان کرده ، از مقام والاى زن نیز دفاع نموده و حقیقت وجودى شخصیت او را معرفى کرده است . اما در مسایل حقوقى چون تفاوتهایى میان زن و مرد وجود دارد و یکسان نیستند ، به طور طبیعى حقوق این دو نمى تواند یکسان باشد; ممکن است حقوقى مربوط به زنها باشد و مردان از آن بى بهره باشند و بالعکس .در برخى از جوامع ، حقوق زنان پایمال شده ، مثل برخوردى که در دوران جاهلیت با دختران داشتند و آنها را زنده به گور مى کردند ، اما قرآن نهایت حمایت خود را از آنها نموده و مى فرماید: «و اذا بشّر احدهم بالانثى ضللّ وجهه مسوداً و هو کظیم * یتوارى من القوم من سوء ما بشّر به أیمسکه على هون ام یدسّه فى التراب الأَ ساء ما یحکمون » (نحل /58 ، 59) ، قرآن با توجه به اختلاف تکوینى زن و مرد ـ جز در موارد مخصوص که فرق گذاردن بین این دو جنس لازمه وجود و ذات آنان است ـ تمام حقوقى که براى مردان قرار داده ، براى زنان نیز مقرر کرده است و در مواردى که براى یکى از این دو جنس حقوق بیشترى قرار داده ، وظایف بیشترى نیز بر عهده او نهاده است . در زمینه تساوى حقوق مى فرماید: «و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضکم على بعض للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن .. .» (نساء/32) ، آرزو مکنید چیزهایى را که خداوند برخى را بر برخى دیگر به آن فزونى داده است ، مردان را از آنچه کرده اند بهره اى است و زنان را از آنچه کرده اند بهره اى » . در این قسمت به بخشى از حقوق زنان در اسلام اشاره مى کنیم :
1- حقوق اجتماعى; که از جمله حقوق اجتماعى ، حقوق خانواده است : مثل : حق انتخاب همسر ، مسکن ، مهر ، نفقه ، حضانت اطفال تا سنین معین ، حق دریافت اجرت براى کارهاى خانه و.. .
2- حق مالکیت به نحو استقلالى در کنار مردان . «للرجال نصیب مما ترک الولدان و الأقربون و للنساء نصیب مما ترک الولدان و الأقربون مما قل منه أو کثر نصیباً مفروضاً» (نساء/7) مگر در مورد نذر در مسایل فقهى که احکام خاص خود را دارد .
3- از نظر قرآن حضور زن در اجتماع و بیرون از خانه در صورتى که موجب اخلال در روابط خانوادگى و عفاف او نشده و شوهرش او را منع نکند ، جایز است ، چنانکه دختران شعیب چنین بودند . (قصص /23 - 28)
4- در اسلام با توجه به لطافت روحى و جسمى زن که مقتضاى آفرینش حکیمانه اوست ، از برخى کارهاى سخت و دشوار همچون شرکت در جهاد و قضاوت و.. . - مگر در موارد خاص - معاف شده است .در پایان لازم به ذکر است که نوشتن تمام حقوق زنان در اسلام مستلزم وقت ، حوصله و امکانات بیشترى است که مى توان براى اطلاع بیشتر به منابع ذیل مراجعه نمود . همچنین زن در برابر حقوقى که دارد ، وظایفى نیز دارد که باید به آنها عمل کند که در قرآن به بسیارى از آنها اشاره شده است .•پاسخ بخش دوم : در اسلام ، بین زن و مرد ، تفاوت حقوقى است نه ارزشى ، و هر کدام از تفاوت هاى حقوقى ، بر اساس دلیل و فلسفه خاصِ عقلى و عرفى و موقعیت اجتماعى و طبیعى استوار است . آیات متعددى ، عدم تفاوت ارزشى و انسانى را بیان مى کند: آیه 35 احزاب ، زن و مرد را همچون دو کفه ترازو در کنار یکدیگر قرار مى دهد . در آیه 97 نحل «من عمل صـلحاً من ذکر أو أنثى.. .» ملاک پاداش الهى را در عمل صالح براى هر دو قایل است .در آیه 13 حجرات «إنّ أکرمکم عند اللّه أتقئکم » ملاک برترى و فضیلت را براى هر دو بیان کرده .در آیات «یأیّها النّاس » و «یـأیّها الّذین ءامنوا» هر دو را در یک صف قرار داده و.. . .افزون بر اینکه به دلیل مظلومیت زن در طول تاریخ ، قرآن بیشتر از آنها دفاع کرده است که در صورت تمایل مى توانید به تفسیر نمونه ، جلد 2 ، صفحات 113 و 105 ، 112 ، 110 و جلد 3 ، صفحات 274 ، 319 ، 224 ، 263 ، و جلد 4 ص 147 ، و جلد 11 ص 274 ، جلد 17 ص 308 و 313 ، ج 20 ص 483 ، ج 22 ص 35 ، ج 23 ص 418 و.. . مراجعه کنید .تنها مطلبى را که باید به آن توجه کرد ، مسأله تفاوت هاى روحى و جسمى و موقعیت زن و مرد و تفاوت حقوقى آنها است . و مسأله دیه هم از همین قبیل است . کمتر بودن دیه زن از مرد ، در ظاهر بیان کننده فضیلت مرد است ; در حالى که اولا ، این یک مسأله حقوقى است نه ارزشى ، و ثانیاً ، این کار عین عدالت و حکمت است . همان طور که در مورد ارث و.. . چنین است . ما فقط یک بُعد قضیه را مى بینیم ; امّا اسلام تمامى ابعاد را ملاحظه مى کند; به عنوان نمونه ، چون مردان غالباً عضو مؤثر اقتصادى در خانواده هستند ، اگر دیه بیشترى به آنان تعلق نگیرد به خانواده و فرزندان او لطمه وارد مى شود; مثلا اگر مردى زنى را بکشد ، اولیاى دم مى توانند قصاص کنند ، در صورتى که نصف دیه مرد را پرداخت نمایند; به خلاف آنجا که زنى مردى را بکشد; چون درست است که مرد گناه کار است ; امّا زن و بچه او که واجب النفقه او هستند . گناهى مرتکب نشده اند و اسلام با رعایت حقوق آنها ، از این خلأ اقتصادى خانواده جلوگیرى مى کند . در ضمن زنانى که خودشان نان آور هستند ، موارد استثنایى اند و احکام و قوانین الهى بر محور کل مردان با کل زنان دور مى زند .•
1 . ر .ک : سوره ممتحنه /12; ر .ک : زن در آینه جلال و جمال ، جوادى آملى ، مبحث زن
1 . تفسیر نمونه ، ج 17 ، ص 313ـ314 و ج 1 ، ص 611 .[/QUOTE]
نقد
چنین توجیهی مبنی بر این که زن و بچه واجب النفقه مرد هستند و لذا باید به جهت نفقه دیه یا ارث مرد دو برابر زن باشد، نادرست است؛ زیرا اولاً مگر همه مردها لزوماً زن و بچه دارند. به موجب سخن شما باید گفت: دیه و ارث مردان مجرد با زنان مساوی است. ثانیاً حال اگر زنی شوهر فلجی داشت و زنی با کار خود نفقه و خرجی شوهر و بچه هایش می داد، اگر کشته شود، چه خواهید گفت: آیا در این صورت دیه و ارث چنین زنی با مرد برابر است. واقعیت امر این است که نصف بودن دیه و ارث زن سنتی عربی بوده است و اسلام آن را امضاء و تأیید کرده است و هیچ توجیهی جز این ندارد و طبیعتا اگر پیامبر اسلام در این عصر مبعوث می شد، چنین قانونی برای زنان وجود نداشت. منتها تمام این سننی که اسلام امضاء کرده، خط قرمز دارد و آن عدالت است. چنان که شما فرمودید، اسلام در عین حالی نصف بودن دیه و ارث زن را پذیرفته، برای زن نیز امتیازاتی مثال وجوب نفقه زن بر مرد و اعطای مهر از سوی مرد به زن قائل شده است.